شاهزاده من امیرمحمدشاهزاده من امیرمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 19 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک

من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم ....

1392/11/28 15:57
نویسنده : مامانی
500 بازدید
اشتراک گذاری


 

مـــــــــــــرد است دیگر...

 

گاهی تند میشود

 

و گاهی عاشقانه میگوید... دوستت دارم

 

مـــــــــــــرد است دیگر..

 

غرورش آسمان

 

و دلش دریاست...

 

تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد...؟

 

تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده...؟

 

تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبر دارد و بالشش...؟

 

تو چه میدانی چرا یک مرد طبیعتا زودتر از زنش میمیرد.... تو چه میدانی که یک مرد چون نمیتواند گریه کند میمیرد.

 

مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد.....

 

دوستت دارم ..

 

همسرم ... در خلوتی عاشقانه با قلبم ، در همنشینی با عشق به تو می اندیشم ای بالاتر از عشق.
لحظه ای را از روزگار خواسته ام تا با قلبم تنها باشم ، و در خلوت عشق با تو به رویاها روم.
حتی لحظه ای که در کنارم نیستی ، در این خلوت عاشقانه در خاطر من هستی.
همه ی ثانیه های زندگی ام یاد تو در قلبم  است و عشق تو سرچشمه ی گرمای وجودم.
چشمانم را میبندم حس میکنم در کنارمی ، و در انتظار نوازش های تو مینشینم.
تو را در آسمانها میبینم ، مثل یک ستاره میدرخشی و من تو را از پرده ی سیاه آسمان میچینم! تو مال من میشوی و قلبم با حضور تو درخشان و آسمان بی تو تیره و تار.
صدای سکوت در این خلوت عاشقانه با حضور عشق چه زیبا شده، عشق من ، یاد تو  در قلبم  تبدیل به انتظار و بی قراری شده.
انتظار برای حضور تو در خانه ی عشق و گویا باز یک شب پر از آرامش.
شبی پر از آرامش با نوازش های عشق ، لبهایم تشنه نیست تو تنها سخن بگو از عشق! حالا که در  در قلبم نشستی ، پنجره ی قلبم را رو به دشت عاشقان باز میکنم و با تو فریاد میزنم ، فریاد عشق و باز مینشینم به انتظارت در خلوت عشق....

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد ....

همسرم ...تو زیبا ترین کلامی.... تو زیباترین گل خوشبویی هستی که در تمام عالم بجز عالم من یافت نخواهد شد . وقتی کنارم هستی ...دنیایی.... و وقتی دوری ...دنیا از من دور .... دنیایی من بی تو هیچ .... ولی تمام دنیای دنیا را برای تنها یک لبخند زدنت میدهم .... وقتی که بخندی...دوباره دنیا از آنه من است ....

همسرم ....انقدر دوستت دارم که از خود بی خود شدم....با من چه کردی نمیدانم...مستت شدم....

من عاشق و دیوانه ای بیش نیستم ..... این را در این زمان باور کردم که در اندک زمانی از تنفر به عشق ، به شوق عشق رسیدم و زندگی ام رنگ و بویی تازه گرفت ، در عشق خدارا باید دید ....

تو زیبا ترین خلقه خدایی....در چشمانم زیبا تر از تو ندیدم.... احسنت بر خدا

من بی پروا مستت شده ام و اکنون به عشق اعتقاد دارم ..... به عشق زمینی .... هرچند که پایدار نیست .... اما تا جان در جانم باشد به تو نمیگویم که برایت خواهم مرد...اما بلند فریاد میزنم....

بخاطرت زنده خواهم ماند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)