شاهزاده من امیرمحمدشاهزاده من امیرمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک

تجربه جدید

تابستون رفت و مهر اومد اما یه مهر متفاوت برای تو خاله الهامت شرو کرده یه مهدکودک جدید از امسال زده و من و شما هم میریم مهد از اول مهر من به عنوان مربی و شما کار آموز که البته فک نکنم بتونیم بریم چون شما خیلی اونجا اذیت میکنی و چون اونجا برات آشناس خیلی احساس مالکیت میکنی به همه چیزو همه کس مامانی هم خیلی حوصله مربی بودنو نداره فک کنم این پروسه تا دو هفته دیگه بیشتر ادامه پیدا نکنه کلی برات کیف باب اسفنجی و ظرف و قمقمه آب خریدم اما شما همچنان عاقه مندی به گرفتن وسایل دیگران دوست دارم عشقم بوسسسسسسسسسسسسس
26 ارديبهشت 1393

دوسالگی فرشته زمینی

  همیشه به قداست چشمهای تو ایمان دارم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟فرشته ای فقط در قالب یک انسان فقط ساده می توانم بگویم تولدت مبارک           فرشته یه زمینی من امروز دومین سالروز میلاد تویه.دوساله که اومدی و با اومدنت بهم امید دادی به زندگی به نفس کشیدن به امید فردا و به ادامه دادن...     28 شهریور برات یه تولد کوچولو گرفتم عسلم که مهموناش همون مهمونایه اولین سال تولدت بودن بابایی و مامانیی بابا علی و مامان علیا   حیف که نمیتونم برات عکس بزارم تو وبلاگت چون همه عکسا میپره از وبلاگت ولی یه کیک خوشگل سفید برات ...
26 ارديبهشت 1393

ممنون که آمدی

ممنون که آمدی ممنون که وجودم را پر از عشق کردی ممنون که نفس هایت را با نفس هایم هم نفس کردی ممنونم ... ممنونم که هستی و کنارم خواهی بود   برای بودنت بارها و بارها ممنونم ... و بارها و بارها شکر میکنم  با هر نفس عشقت را حس میکنم  با هر تپش محبتت در رگهایم جاری میشود حس عجیبی است این حس... نیمی از وجود من که در درون من رشد کردی ...نفس کشیدی... نیمه از وجود من ... خود من ... پسر من ...   ...
28 بهمن 1392

من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم ....

  مـــــــــــــرد است دیگر...   گاهی تند میشود   و گاهی عاشقانه میگوید... دوستت دارم   مـــــــــــــرد است دیگر..   غرورش آسمان   و دلش دریاست...   تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد...؟   تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده...؟   تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبر دارد و بالشش...؟   تو چه میدانی چرا یک مرد طبیعتا زودتر از زنش میمیرد.... تو چه میدانی که یک مرد چون نمیتواند گریه کند میمیرد.   مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد.....
28 بهمن 1392

برای تنها عشقم علی

تقدیم به عشق دلسوز و مهربانم ....... مدتی است از با هم بودمان گذشته و من هروز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین زندگی را برایم بسازی........ از وقتی با همیم روزها و روزها گذشته چه تلخ چه شیرین معبود را شاکرم که در تلخیها کنارم بودی و در شادیها را به کامم شیرین تر کردی.......... هروز با شوق دیدنت چشم میگشایم و وقتی تو را در کنارم میبینم دوست دارم بارها و بارها در برابر معبود زانو بزنم و سجده شکر کنم که چون تویی را به من هدیه داد.........شنیدم دوست داشتن از عشق برتر است حالا میتوانم کاملا ابن جمله را درک کنم حالا چون کودکی وابسته به مادر دوستت دارم و از بودنت لذت میبرم.........شاید بارها و بارها ...
28 بهمن 1392

منم یه مامانیه بد

سلام سلام دردونه خوبی گل یه دونه؟ قربونت برم مامان جونم.ببخش منو که اینهمه بدم من میدونی چند وقته نیومدم برات بنویسم.درده سرش اینجاس هیچ بهوونه ای هم دارم که بگم واسه این نیومدم جز شیطنت هایه شما عسل چشم مامان فدات بشم که اینهمه ناز شدی و شیطون بزرگ شدی و دلبر  اینقده دل میبری تا هرجا که دلت بخواد............... که نگو کلی اتفاق افتاده تو این مدت عسلم که الان برات ازشون میگم خب از کی شوع کنیم؟ از عید دیگه  سال 1392 هم شرو شد و تو تمامه هستیه من دومین بهاره زندگیتو پشت سر گذاشتی خدایه من لحظه سال تحویل امیری ما خونه بابا نامی بودیم منتظر بودیم سال تحویل شه همه قران میخوندن یکی برای دا...
28 بهمن 1392

سومین روز مادر

ريه هامو پر ميكنم از هواى امروز،چه هواى خوبيه،امروز آخه روز منه،چه عظمتى داره امروز كه  تازه دو ساله ميفهم معنى اين روز رو مادر....ميدونستى بعد اومدنت وقتى مادر شدم يهو اين همه بزرگ شدم چجورى صاحب همه چيز شدم آخه شدى تاروپودم فرشته وجودم،وقتى ميدوم دنبالتو تو هم فرار ميكنى و ميرسى به بن بست سريع بغلت ميكنم زير گردن ظريفتو قلقلك  ميدمو لپاتو محكم ميبوسم دوباره ميذارمت زمينو دنبالت ميكنم غرق قهقه هات ميشم از هميشه عاشقترت ميشم،چه وجودى دارى پسر....دو ساله تو كوچولو شدى معلم من بزرگ؟هر  روز بهم درس مادرى ميدى؟تو اين كلاس درس معلمو شاگرد،خستگى واسه شاگرد ممنوعه هان؟اشك ممنوع،شكايت مم...
28 بهمن 1392