تجربه جدید
تابستون رفت و مهر اومد اما یه مهر متفاوت برای تو خاله الهامت شرو کرده یه مهدکودک جدید از امسال زده و من و شما هم میریم مهد از اول مهر من به عنوان مربی و شما کار آموز که البته فک نکنم بتونیم بریم چون شما خیلی اونجا اذیت میکنی و چون اونجا برات آشناس خیلی احساس مالکیت میکنی به همه چیزو همه کس مامانی هم خیلی حوصله مربی بودنو نداره فک کنم این پروسه تا دو هفته دیگه بیشتر ادامه پیدا نکنه کلی برات کیف باب اسفنجی و ظرف و قمقمه آب خریدم اما شما همچنان عاقه مندی به گرفتن وسایل دیگران دوست دارم عشقم بوسسسسسسسسسسسسس
نویسنده :
مامانی
23:27
دوسالگی فرشته زمینی
همیشه به قداست چشمهای تو ایمان دارم چه کسی چشمهای تو را رنگ کرده است چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟فرشته ای فقط در قالب یک انسان فقط ساده می توانم بگویم تولدت مبارک فرشته یه زمینی من امروز دومین سالروز میلاد تویه.دوساله که اومدی و با اومدنت بهم امید دادی به زندگی به نفس کشیدن به امید فردا و به ادامه دادن... 28 شهریور برات یه تولد کوچولو گرفتم عسلم که مهموناش همون مهمونایه اولین سال تولدت بودن بابایی و مامانیی بابا علی و مامان علیا حیف که نمیتونم برات عکس بزارم تو وبلاگت چون همه عکسا میپره از وبلاگت ولی یه کیک خوشگل سفید برات ...
نویسنده :
مامانی
23:27
اینم به آخر نرسیده تموم شد
مهدکودک رفتن منو شمایی هم تموم شدو و من موندم و شما و این خونه بعده 40 روز از شروع البته که با تو همه جا برام بهشته
نویسنده :
مامانی
9:20
ممنون که آمدی
ممنون که آمدی ممنون که وجودم را پر از عشق کردی ممنون که نفس هایت را با نفس هایم هم نفس کردی ممنونم ... ممنونم که هستی و کنارم خواهی بود برای بودنت بارها و بارها ممنونم ... و بارها و بارها شکر میکنم با هر نفس عشقت را حس میکنم با هر تپش محبتت در رگهایم جاری میشود حس عجیبی است این حس... نیمی از وجود من که در درون من رشد کردی ...نفس کشیدی... نیمه از وجود من ... خود من ... پسر من ... ...
نویسنده :
مامانی
15:57
من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم ....
مـــــــــــــرد است دیگر... گاهی تند میشود و گاهی عاشقانه میگوید... دوستت دارم مـــــــــــــرد است دیگر.. غرورش آسمان و دلش دریاست... تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد...؟ تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده...؟ تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبر دارد و بالشش...؟ تو چه میدانی چرا یک مرد طبیعتا زودتر از زنش میمیرد.... تو چه میدانی که یک مرد چون نمیتواند گریه کند میمیرد. مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد.....
نویسنده :
مامانی
15:57
برای تنها عشقم علی
تقدیم به عشق دلسوز و مهربانم ....... مدتی است از با هم بودمان گذشته و من هروز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین زندگی را برایم بسازی........ از وقتی با همیم روزها و روزها گذشته چه تلخ چه شیرین معبود را شاکرم که در تلخیها کنارم بودی و در شادیها را به کامم شیرین تر کردی.......... هروز با شوق دیدنت چشم میگشایم و وقتی تو را در کنارم میبینم دوست دارم بارها و بارها در برابر معبود زانو بزنم و سجده شکر کنم که چون تویی را به من هدیه داد.........شنیدم دوست داشتن از عشق برتر است حالا میتوانم کاملا ابن جمله را درک کنم حالا چون کودکی وابسته به مادر دوستت دارم و از بودنت لذت میبرم.........شاید بارها و بارها ...
نویسنده :
مامانی
15:56