شاهزاده من امیرمحمدشاهزاده من امیرمحمد، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک

دل تنگیهام برای تو نور چشم

1391/5/24 15:44
نویسنده : مامانی
321 بازدید
اشتراک گذاری

سلامم نفس مامان

خوبی پسرم.نمیدونم الان که این نوشته رو میخونی چند سالته و کجاایی؟

من کنارتم یا نیستم

اصلا نمیدونم روزی میرسه که تو اینجا و بخونی یا نه؟

پسر مامان امروز خیلی دلم گرفته.هوا هم انگاری مثه دل من بارونیه.نمیدونم چم شده.هیچ مشکلی نیست.همه چی آرومه.

اما دلم تنگه.البته بگم از روزی که وارده دنیای من شدی دل تنگیامم تقریبا به صفر رسیدن چون با وجود تو دیگه کمبودام دلتنگیام هیچی هیچی به چشمم نمیاد.

فرشته ی ناز مامان تو تمام دنیای منی.تو دنیای منی و با بزرگتر شدنت دنیای کوچیکه منو بزرگتر میکنی.امیره مامان عاشقتم.عاشقتم عاشقتم

نمیدونم میتونی درک کنی یا نه؟امما امیدوارم یه روز به این درک برسی که تو تنها دلیل زندگیه منی.تنها امیدی که بهانه نفسهای خسته ی منه.

قند عسلم هیچوقت تنهام نزار

هیچوقت از کنارم نرو.بمون با من و با بودنت باعث بودن من باش.

یه خبر بد هم برات دارم ببخش منو اینبار که میگم این خبر و اما بدون تا جایی که بتونم و در حده توانم باشه نمیزارم هیچ خبره بدی بهت برسه.مثه کوه پشتتم تا کمرم خم شه تو کوهه من باشی.

راستش ما فقط یه ماه دیگه تو این خونه هستیمو و اینترنتمون فقط تا ده روزه دیگه شارز داره و از طرفی اینترنت خونمون سه ماهه شارژ میشه و بابایی میگه دیگه این یه ماهو شارژ نیمیکنم.از طرفی تا بریم اونور بیایم اینترنت وصل کنیم فک کنم یه ماهیی طول بکشه پس نمیتونم بیاو وبتو آپ کنم

اما سعی میکنم اگه رفتم خونه خاله الهام برات بنویسم یا اتفاقاته مهمو تو همون سررسیدت بنویسم تا وقتی اینترنتمون وصل شد برات اینجا واردش کنم.

 

الان که دارم برات مینویسم تو نفسه مامانی اینجا وایستادیو داری غر میزنی.اصلا خیلی غرغرو شدی و همیشه آویزونه منی خیلی اذیتم میکنی.راستش من حتی یک ثانیه هم نمیتونم ازت غافل بشم.برای همین مجبورم فقط وقتی خوابی بیام سایت وگرنه به این صندلی که روش جلویه کامی نشسنم آویزون میشی و یه ریز غر میزنی تا وقتی که بغلت کنم.

 

چند روزی هم مریض بودی.همش تب میکردیو آبریزشه بینی داشتی.که خداراشکر بردمت دکترو با خوردن داروهات بهتر شدی. شبا که بینی هات کیپ میشد و نمیتونستی نفس بکشی دلم اینقد برات میسوختو هیچ کاری ازم بر نمیامد.عزیزه مامان دیگه هیچوقت مریض نشو چون وقتی مریض میشی من بیشتر از تو مریض میشم.طاقت دیدن مریضیتو ندارم.

خدایا فرشته ی هیچ مادریو مریض نکن.الهی آمین

همیشه تو خونه بهت مبگم کفتر کاکل بسر چون موهای پریشونت مثه کبوترای کاکل بسر شدی.بخورمت بخورمت بوسسسس

عسل مامانی اینقد قشنگ نای نای میکنی که دلم برات ضعف میره.هزار االلله اکبر خیلی ملوسی عروسکم.موندم خدا چطوری تورو خلق کرده چون حتی زیباترین عجایب دنیا هم قشنگیه تورو ندارن.الانم سی دی های باباتو برداشتی و داری بازی میکنی وای که بیاد ببینه جفتمونو دار میزنه.پایتم که مثه ممامانی بی بباکو چالاکی.ویییییییی چالاااااااااااااااک چه فلسفی نوشتم.

دورت بگردم خوشدل ممانی که داری اینقد زود بزرگ میشی.دیروز یه دست از لباسای سیسمونیتو در آوردم تنت کردم وایییی برات اندازه شده بود انگار همین دیروز بود که خریده بودمشو میگفتم کی باشه که این لباسو تنت کنم.وایییییییییی یاده روزای حاملگیم افتادم.چه روزایی بود.دستمو میزاشتم روت(روشکمم)| و کلی برات حرف میزدم وقتی به ساعت نگاه میکردم میدیدم ظهر شده و ناهار درست نکردم وایییییییی بابایی و هم خیلی حال میداد ی ناهار از بیرون میگرفت یا خودش میامد درست میکرد.خلاصه پادشاهیی میکردیم باهم.چه زود دولتمون سر اومد ههههههههه

در عوض الان تورو دارم لای 20000000000000000 عیاره من

دوست دارم

خیلی خیلی دوست دارم

واژه در وصفه عشقه من کم میارن اما بدون عاشقت یه مجنونه دیوونه

میمیرم براتتتتت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)