اولین ایرانگردی با شما دردونه
سلام فرشته یه آسمونی خوبی عشقه من؟ داشتم امروز به این فک میکردم که اینهمه میام اینجا و برات مینویسم تو یروزی واقعا این وبلاگو میبینی یانه اما من مینویسم میدونی که مامانیت به این زودیا از چیزی خسته نمیشه و دست نمیکشه از نوشتن برای تو که تنها دلیله بودنشی برات از کجا شرو کنم........ خب یادم اومد.صبح روزه ٢٥ تیر ساعته ٤ صبح از اینجا به مقصد شیراز با خاله عاطی راه افتادیم.شما هم از همون ساعته ٤ صبح بیدار شدی بر خلافه تصوره منو تمامه راهو رویه پایه من نشستی فقط موندم مامانی چطوری روت شد با ١٥ کیلو وزن اینقد خیال کنی ظریفی که من میتونم وزنتو تحمل کنم اول راهی چنان اعصابه مارو داغون کردی که نگو بس که یسرت عقب پ...
نویسنده :
مامانی
15:53